پرنده مينا وقناره
سلام به همه دوستام وبه بچه هاي خودم حكايت امرزم و مينويسم اول صبح رفتيم كلاس زبان بعدازكلاس ائلمان رفت مدرسه منو ايلين هم امديم خونه بعد زهرا خانم امد كمي نشستيم بعد رفتيم خونشون براي كمك كردن به گل هاي زهراخانم براي بيرون گل يادبود درست ميكنه يعني براي بازارخلاصه ساعت 6و30 دقيه بود پدر بچه ها با پرنده مينا وارد خونه شد خيلي خوشحال شديم چون منهم دوست دارم توخونه حيوان داشته باشيم هنوز هيچ حرفي نمزنه ولي يادش ميديم اينهم عكسهاي مينا درست كه خوب درنيامد ولي براي يادگاري ميزارم راستي دو عدد هم قناره داريم يه تخم هم دادن به ما عكس انهارا ميذارم اونا درست وايسدن ...
نویسنده :
اتا و انا
21:14